رییس العشایر حسین میرزاکریم
بسم الله الرحمن الرحیم
همانطورکه در پست های قبلی قول دادم برخی از بزرگان ایل کاکاوند را بصورت جداگانه معرفی میکنم.در این پست
اسطوره تکرار نشدنی تاریخ لکستان، حسین میرزاکریم را معرفی میکنم.
حسین آزادی ( حسین میرزاکریم)
مرحوم حسین آزادی معروف به حسین میرزاکریم، شاه بی رقیب ایل کاکاوند در سال 1283 متولد شد. پدرش کربلایی
میرزاکریم از رجال مؤمن و دلداده اهل بیت بود که ایشان را بخاطر ارادتی که به امام حسین (ع) داشت بدین نام
نامید.
مرحوم حسین آزادی انسانی با تقوا، بخشنده و بزرگ منش بود که در سراسر تاریخ لکستان همتایی نداشت.
ایشان مورد احترام ملت و دولت بود و با اکثر مقامات عالی استان های کرمانشاه و لرستان و غیره روابط
دوستانه ای داشت و از نظر سیاسی طرفدار دکتر مصدق و جبهه ملی بود و با حقوقدان هایی مانند دکتر کریم
سنجابی (نماینده ایران در دادگاه لاهه )و دکتر منصف (از وکلای بزرگ آن زمان) رفاقت صمیمانه ای داشت بنابراین
در دادگستری ها حرمت او را نگه میداشتند.. زمانی که دکتر مصدق دستگیر شد نزدیکان او هر کدام به جایی فرار
کردند و آقایان دکتر منصف و سنجابی به بالاندر
(از املاک حسین میرزاکریم) گریختند و مرحوم حسین آزادی با وجود خطر فراوان از جانب رژیم ،آنها را به گرمی
پذیرفت و تا چند مدت در آنجا به سر بردند .
حسین آزادی سرانجام به خاطر مبارزاتش با رژیم پهلوی دستگیر و روانه زندان قلعه فلک الافلاک شد سپهبد
شاهبختی (فرمانده
کل قوای لرستان) ایشان را به اعدام محکوم کرد وی که هیچ راه چاره ای نمی دید دل به دریا زد
و خود را از ارتفاع (حدود) شانزده متری به داخل رودخانه ای که از کنار قلعه میگذشت انداخت و موفق شد همراه
سه تن دیگر از بند زندان
فرار کند،اما این پایان کار نبود چون بخاطر کدورتی که بین او و امان الله خان غضنفری (سردار بهادر) حاکم طرهان
که از رجال متنفذ
دربار پهلوی بود، به وجود آمده بود،سردار بهادر ایشان را لو داد و باز هم حسین آزادی دستگیر شد .
سپهبد شاهبختی این بار تصمیم گرفت قبل از اینکه بتواند فرار کند او را اعدام کند اما انگار قرار نبود که حسین میرزاکریم
اعدام شود چون سردار بهادر از کرده خود پشیمان شد و نزد سپهبد شاهبختی که حق بزرگی گردنش داشت ،
پادرمیانی کرد و مانع از اجرای حکم شد ،بنابراین حکم لغوشد و حسین آزادی آزاد گردید ، سپهبد رزم آرا فرماندار
نظامی لرستان به او تعهد داد که دولت کاری به کار او نداشته و در مقابل او نیزمتعهد شد که مبارزه ای علیه حکومت
انجام ندهد.با صدور حکم آزادی حسین میرزاکریم وی شناسنامه خود را که تا آن زمان کریمی بود به آزادی تغییر داد.
هنوز چندماهی از آزادی او نگذشته بود که دولت تعهدات خود را زیر پا گذاشت و نیروهای زیادی همراه با اسلحه و
حتی یک قبضه توپ به آبادی ایشان گسیل داشت، عمال حکومت پس از آنکه به سه کیلومتری آبادی رسیدند بر روی
تپه ای مستقر شدند، فرمانده و چهار نفر از نیروهایش برای دستگیری او به محل اقامتش رفتند اما پس از آنکه به
آنجا رسیدند تفنگدارهای حسین آزادی که کمین کرده بودند یکی از آنها را گروگان گرفته و گفتند که اگر آنها منطقه را
ترک کنند او را آزاد میکنند ؛بدین ترتیب این بار هم حسین آزادی دستگیر نشد .
شایان ذکر است که در آن زمان پیشنهاد بخشداری دلفان را به حسین میرزاکریم داده بودند اما متاسفانه بخاطر
نداشتن تحصیلات نتوانست به این سمت برسد وگرنه با درایت و لیاقتی که داشت میتوانست به مقامات عالیه ای
برسد و به مملکت خدمت کند.
(البته اقدامات ماموران دولتی برای دستگیری ایشان فقط این موارد نبوده اما به علت در دسترس نبودن اطلاعات
کافی به همین بسنده شده است)
خاک لکستان بزرگ مردان زیادی را در دامن خود پرورده است اما همتای حسین آزادی را به خود ندیده است و اگر
بگوییم که عنوان رئیس العشایر فقط زیبنده ی اوست ، سخنی به گزاف نگفته ایم سرانجام رییس العشایر حسین
آزادی پس از یک زندگی کوتاه اما پر فراز و نشیب در سال1342 در اثر تصادف درگذشت و تا سالها مردم لک بخصوص
کاکاوند را عزادار ساخت.
مرحوم حسین آزادی یک برادر به نام محمد میرزا و پنج فرزند ذکور به نامهای حسن خان، لطیف خان، کریم، اکبرو
سلیمان داشت که اکنون دو تن از فرزندانش در قید حیاتند .
مرحوم حسین آزادی املاک زیادی داشت که عبارتند از:پارچه حسینی ،قلعه گنجوان ، چغادزدان ،چزاب ،چشم
زرشک (در کوهدشت)،جوجار و ...البته این همه ی سرمایه حسین آزادی نبود ،بلکه او دارای چریکی جان بر کف بود
که حاضر بودند جان خود را فدایش کنند و برای یک مرد عشایری چه سرمایه ای بهتر از این ...