ایل کاکاوند

بزرگان ایل کاکاوند

بزرگان ایل کاکاوند

این وبلاگ تلاشی در جهت معرفی بزرگان ایل کاکاوند و مهمترین وقایع این ایل است، اگر مطلب
یاعکسی در این خصوص در اختیار دارید به ایمیل بنده ارسال فرمایید تا چنانچه طرح آن لازم بود
در وبلاگ نشر داده شود ahmmadkazemi1345@gmail.com

با تشکر

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۰ مطلب توسط «احمد کاظمی» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم 


در این مطلب یکی از دلاوران کاکاوند بنام شهمراد رستمی معروف به شهمراد ایل بگیر را معرفی میکنیم. 


شهمراد رستمی از طایفه علی بود. ایشان از مشاهیر کاکاوند بود که  شهرتش مرهون زمین هایی بود که 

تصرف 

کرده بود.  درمورد لقب شهمراد یکی از نوادگانش  داستانی را نقل میکند که ذکر آن خالی از لطف 

نیست، در جنگ نظر علی خان امرایی (نظه بخی) با حسین قلی خان ابوقداره والی پشتکوه، شهمراد توانست یازده روستا را از دست 

ابوقداره خارج کند و به همین دلیل نظر علی خان به او لقب ایل بگیر می دهد(البته با توجه 

به اینکه حسین قلی خان  ابوقداره در جنگ نظر علی خان و قاسم خان میرپنج، از نظرعلی خان حمایت 

کرده لذا وقوع جنگ بین نظرعلی خان و حسین قلی خان والی بعید به نظر میرسد، بنده نیز تا بحال 

چنین داستانی را نشنیده ام بنا بر این صحت چنین داستانی مشکوک به نظر میرسد) 

                 

متاسفانه عده ای از وبلاگ نویسان و فعالان عرصه های اینترنتی به دلایلی مثل تعصبات قومی هر لقبی را به 

هر شخصی که لایق آن نیست، نسبت میدهند که خیانت به تاریخ است، اگر بخواهیم بی طرف سخن 

بگوییم عنوان ایل بگیر برازنده ی شهمراد رستمی است. 

ازمهمترین نبرد های شهمراد ایل بگیر جنگ جاگه به طرفیت عده ای از طایفه ایتیوند است، علت آن این 

بود که، عده ای از اهالی ایتیوند املاک ده سفید را به کاکاوندی ها میفروشند اما بعد از مدتی  به دلایلی 

پشیمان 

میشوند و درصدد باز پس گیری املاک بر می آیند، البته قول دیگری هم در این باره جود دارد و آن اینکه 

شهمراد املاک ده سفید را تصرف کرده است ، در هر صورت مالکان به قصد باز پس گیری زمین

ها با شهمراد وعده ی جنگ میگذارند اما همین که خیل عظیم جنگاوران کاکاوندی را میبینند تا محلی به 

نام جاگه فرار میکنند ،شهمراد بعد از آن تا گرده کانه را تصرف میکند و بدین ترتیب مرز کاکاوند را تا 

نزدیک نورآباد گسترش میدهد و هر کدام از افراد طایفه اش را در آبادی ای مستقر میکند و تا حدود 

پنج سال زمین ها  در دست کاکاوندها بود اما بعد از پنج سال شهمراد دار فانی را وداع میگوید و 

مالکان (که از طایفه چواری بودند ) در نبود شهمراد دوباره املاک خود را پس میگیرند چون در آن زمان 

بزرگان کاکاوند یا رغبتی به تصرف زمین نداشتند و یا اگر هم کسی چنین میلی داشت قدرتی مانند 

شهمراد نداشت که از بازپس گیری آنها جلوگیری کند.

شایان ذکر است که شهمراد دو فرزند ذکور به نام سبزعلی و خان ابدال داشت.

 (امیدوارم که برادران ایتیوند از این مطلب ناراحت نشوند بهرحال تاریخ فراز و فرودهایی دارد و گاه 

طایفه ای پیروز میشود و گاه مغلوب آنچه که مهم است ما بدانیم که همه ی لک ها بخصوص کاکاوند و 

ایتیوند برادرند و باید در راستای احقاق حقوقشان تلاش کنند) 


۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۴ ، ۰۲:۱۳
احمد کاظمی

بسم الله الرحمن الرحیم 


طایفه غیب غلام از نظر وسعت بزرگترین طایفه کاکاوند است که مالکان بزرگی دارد از جمله مرحومان الماس و

 باباخان عزیزی. البته این طایفه بزرگان دیگری از جمله محمد صادق بهرامی گلستانه (ساقی)، صید جعفر نوری 

و....دارد اما الماس و باباخان عزیزی به خاطر املاک وسیعی که دارند از همه شناخته شده ترند. 

مهمترین دشمن الماس عزیزی صید جعفر نوری بود که در نتیجه این دشمنی نزاع خونینی بین آن ها در گرفت که طی 

آن هشت نفر به قتل رسید که سرانجام با همت بزرگان ایل میان آنها اصلاح برقرار شد و پرونده این جنگ بسته  شد


۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۳۷
احمد کاظمی

بسم الله الرحمن الرحیم 


لطیف خان آزادی دومین فرزند حسین میرزاکریم در سال 1319به دنیا آمد پس از مرگ  پدر دوشادوش برادرش

مرحوم حسن خان آزادی  به حل و 

فصل امور مردم پرداخت. پس از آنکه در سال70 مرحوم حسن خان درگذشت، به تنهایی این مسولیت سنگین را به 

دوش کشید و با توجه به سازش هایی که در بین مردم انجام داده بود از سوی دادگستری استان لرستان به عنوان 

ریاست شورای حل اختلاف کاکاوند منصوب شد. 

مرحوم لطیف خان آزادی فردی متدین، باسخاوت و سخنور بود بگونه ای که هرگاه در مجلسی لب به سخن 

میگشود سکوت بر آن مجلس حکمفرما میشد و همه حاضران چشم به دهان او میدوختند و در اولین کلام هر

شنونده ای را شیفته ی خود میکرد. 

مرحوم لطیف خان آزادی سرانجام در سال 1383 به رحمت ایزدی پیوست، در مجلس ختم او که تا آن زمان چنین 

مجلسی بی سابقه بود،هزاران نفر از شهرهای دور و نزدیک ،چندین روز شرکت کردند که به نوبه خود قابل توجه بود .




                           

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۲۵
احمد کاظمی

بسم الله الرحمن الرحیم 

حسنخان آزادی فرزند ارشد رییس العشایر حسین آزادی در سال 1316به دنیا آمد و در سال 1370 دار فانی را وداع گفت. 

زمانی که مرحوم حسین آزادی از دنیا رفت ایشان فقط بیست و شش سال سن داشتند با این وجود خیلی خوب از 

عهده وظایف وی در طایفه خود بر آمد و لذا به زودی به قدرت بلامنازع طایفه علی تبدیل شد .

وی فردی متدین و عادل بود و همه  حرف ایشان را قبول داشتند لذا صلح های بسیاری را در میان مردم انجام داد  و

 از وقوع  درگیری ها و قتل های زیادی جلوگیری کرد و بدون هیچ چشمداشتی به رتق و فتق امور مردم پرداخت.  

ازجمله کارهای بزرگ و خدا پسندانه مرحوم حسن خان آزادی میتوان به پس دادن اموال غارت شده هرسینیان 

توسط طایفه علی در جریان غارت هرسین در سال 57 و اصلاح دادن مردم طایفه غیب غلام در نزاع های الماس 

عزیزی و صید جعفر نوری که طی آن هشت نفر به قتل رسید .


                                                                                                            



۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۴۴
احمد کاظمی

بسم الله الرحمن الرحیم


 در این پست  یکی از بزرگان ایل کاکاوند به نام عباسعلی ملکی را معرفی میکنیم. 


عباسعلی ملکی از طایفه باریکوند بود وی شخصی شجاع و قدرتمند بود.او سه برادر به نامهای زینعلی، باود علی و 

قاسم علی داشت.

ایشان ابهت خاصی داشت و مردم طایفه اش همیشه ترس او را در دل داشتند چون هرگونه نافرمانی از امر عباس 

ملکی مجازات سختی را برای آنها در پی داشت  با این حال خیلی میهمان نواز بود و در منزل خودش حرمت هر شخصی را 

نگه می داشت و بدون توجه به سن و جایگاه میهمانش از او پذیرایی میکرد.

مرحوم عباسعلی ملکی شخصیتی بزرگ و در عین حال مودب  بود که حتی در نشستن هم ادب را رعایت میکرد. 

املاک ایشان عبارتند از : سردشت، شرف آباد، شورزه و... 

عباسعلی ملکی سه پسر داشت که اکنون یک نفر از آنها در قید حیات است. 

رقیب های ایشان مرحومان حسن خان و لطیف خان آزادی بودند .

 


                                                              


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۱۷
احمد کاظمی

بسم الله الرحمن الرحیم 

همانطورکه در پست های قبلی قول دادم برخی از بزرگان ایل کاکاوند را بصورت جداگانه معرفی میکنم.در این پست 

اسطوره تکرار نشدنی تاریخ لکستان، حسین میرزاکریم را معرفی میکنم. 

حسین آزادی ( حسین میرزاکریم) 

مرحوم حسین آزادی معروف به حسین میرزاکریم، شاه  بی رقیب ایل کاکاوند در سال 1283 متولد شد. پدرش کربلایی 

میرزاکریم از رجال مؤمن و دلداده اهل بیت بود که ایشان را بخاطر ارادتی که به امام حسین (ع) داشت بدین نام 

نامید.


                                                                                                                                                            

مرحوم حسین آزادی انسانی با تقوا، بخشنده و بزرگ منش بود که در سراسر تاریخ لکستان همتایی نداشت. 

ایشان مورد احترام ملت و دولت بود و با اکثر مقامات عالی استان های کرمانشاه و لرستان   و غیره روابط 

دوستانه ای داشت  و از نظر سیاسی طرفدار دکتر مصدق و جبهه ملی بود و با حقوقدان هایی مانند دکتر کریم 

سنجابی (نماینده ایران در دادگاه لاهه )و دکتر منصف (از وکلای بزرگ آن زمان) رفاقت صمیمانه ای داشت بنابراین 

در دادگستری ها حرمت او را نگه میداشتند.. زمانی که دکتر مصدق دستگیر شد نزدیکان او هر کدام به جایی فرار 

کردند و آقایان دکتر منصف و سنجابی به بالاندر 

(از املاک حسین میرزاکریم)  گریختند و مرحوم حسین آزادی با وجود خطر فراوان از جانب رژیم ،آنها را به گرمی 

پذیرفت و تا چند مدت در آنجا به سر بردند .

حسین آزادی سرانجام به خاطر مبارزاتش با رژیم پهلوی دستگیر و روانه زندان قلعه فلک الافلاک شد سپهبد 

شاهبختی (فرمانده 

کل قوای لرستان) ایشان را به اعدام محکوم کرد وی که هیچ راه چاره ای نمی دید دل به دریا زد 

و خود را از ارتفاع (حدود) شانزده متری به داخل رودخانه  ای که از کنار قلعه میگذشت انداخت و موفق شد همراه 

سه تن دیگر از بند زندان 

فرار کند،اما این پایان کار نبود چون بخاطر کدورتی که بین او و امان الله خان غضنفری (سردار بهادر) حاکم طرهان 

که از رجال متنفذ 

دربار پهلوی بود، به وجود آمده بود،سردار بهادر ایشان را لو داد و باز هم حسین آزادی دستگیر شد .

سپهبد شاهبختی این بار تصمیم گرفت قبل از اینکه بتواند فرار کند او را اعدام کند اما انگار قرار نبود که حسین میرزاکریم 

اعدام شود چون سردار بهادر از کرده خود پشیمان شد و نزد سپهبد شاهبختی  که حق بزرگی گردنش داشت ، 

پادرمیانی کرد و مانع از اجرای حکم شد ،بنابراین حکم لغوشد و حسین آزادی آزاد گردید ، سپهبد رزم آرا فرماندار 

نظامی لرستان به او تعهد داد که دولت کاری به کار او نداشته و در مقابل او نیزمتعهد شد که مبارزه ای علیه حکومت 

انجام ندهد.با صدور حکم آزادی حسین میرزاکریم وی شناسنامه خود را که تا آن زمان کریمی بود به آزادی تغییر داد.

هنوز چندماهی از آزادی او نگذشته بود که دولت تعهدات خود را زیر پا گذاشت و نیروهای زیادی همراه با اسلحه و 

حتی یک قبضه توپ به آبادی ایشان گسیل داشت، عمال حکومت پس از آنکه به سه کیلومتری آبادی رسیدند بر روی

تپه ای مستقر شدند، فرمانده و چهار نفر از نیروهایش برای دستگیری او  به محل اقامتش رفتند اما پس از آنکه به

آنجا رسیدند تفنگدارهای حسین آزادی که کمین کرده بودند یکی از آنها را گروگان گرفته و گفتند که اگر آنها منطقه را 

ترک کنند او را آزاد میکنند ؛بدین ترتیب این بار هم حسین آزادی دستگیر نشد .

شایان ذکر است که در آن زمان پیشنهاد بخشداری دلفان را به حسین میرزاکریم داده بودند اما متاسفانه بخاطر 

نداشتن تحصیلات نتوانست به این سمت برسد وگرنه با درایت و لیاقتی که داشت میتوانست به مقامات عالیه ای 

برسد و به مملکت خدمت کند.

(البته اقدامات ماموران دولتی برای دستگیری ایشان فقط این موارد نبوده اما به علت در دسترس نبودن اطلاعات 

کافی به همین بسنده شده است)


    

خاک لکستان بزرگ مردان زیادی را در دامن خود پرورده است اما  همتای حسین آزادی را به خود ندیده است و اگر 

بگوییم که عنوان رئیس العشایر فقط زیبنده ی اوست ، سخنی به گزاف نگفته ایم سرانجام رییس العشایر حسین 

آزادی پس از یک زندگی کوتاه اما پر فراز و نشیب در سال1342 در اثر تصادف درگذشت و تا سالها مردم لک بخصوص 

کاکاوند را عزادار ساخت.

مرحوم حسین آزادی  یک برادر به نام محمد میرزا و پنج فرزند ذکور به نامهای حسن خان، لطیف خان، کریم، اکبرو 

سلیمان داشت که اکنون دو تن از فرزندانش در قید حیاتند .

مرحوم حسین آزادی املاک زیادی داشت که عبارتند از:پارچه حسینی ،قلعه گنجوان ، چغادزدان ،چزاب ،چشم 

زرشک (در کوهدشت)،جوجار و ...البته این همه ی سرمایه حسین آزادی نبود ،بلکه او دارای چریکی جان بر کف بود 

که حاضر بودند جان خود را فدایش کنند و برای یک مرد عشایری چه سرمایه ای بهتر از این ...

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۳۲
احمد کاظمی

             بسم الله الرحمن الرحیم 

با نهایت تاسف و تاثر حاج اسدخان عبدلی بزرگ مردی از طایفه ایتیوند بعد از صد و بیست و اندی سال 

عمر با برکت و عزت، آفتاب عمرش با آفتاب روز جمعه 13شهریور 1394 غروب کرد.مدیریت وبلاگ  کاکاوند  این 

ضایعه را به عموم مردم لک زبان علی الخصوص طایفه محترم ایتیوند و بیت معزا تسلیت عرض کرده و برای آن 

مرحوم از خداوند  منان علو درجات و غفران و رحمت  الهی و برای بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل مسئلت 

مینماید .

روحش شاد . 

مدیریت وبلاگ  کاکاوند 

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۲۲
احمد کاظمی

بسم الله الرحمن الرحیم 


در بهمن ماه سال 1357 سراسر ایران شاهد تظاهرات مردم علیه رژیم پهلوی بود، اما در شهرستان هرسین وضع به 

گونه ای دیگر بود، در آن زمان هرسین شاهد درگیری های خونین  طایفه ای بود.درگیری هایی که انقلاب بزرگ ملت 

ایران را برای این مردم تحت الشعاع قرار داد. 

ریشه دشمنی هرسینی ها با کاکاوند  از آن جا شروع میشود که در زمان احمد شاه قاجار، باقرخان کاکاوند ( اعظم ا

لسطنه) به هرسین 

تاخت و هرسین را غارت کرد و تا سالها هرسینیان مورد ستم وی و سربازانش قرار گرفتند. در زمان رضا شاه و با 

طرح اسکان اجباری عشایر، کاکاوندی ها که عموما عشایر بودند در هرسین سکنی گزیدند، هرسینیان که هنوز خاطره 

تلخ  غارت باقرخان را از یاد نبرده بودند با اسکان کاکاوندها در شهرشان مخالف بودند و لذا هر از گاهی تنش هایی بین 

مردم شهر که حالا دو دسته بودند پیش میامد که میرفت جنگ بزرگی را سبب شود. سرانجام در بهمن ماه سال 57 

کاکاوندها طغیان کردند و بر هرسین تاختند و اینچنین یکی از بزرگترین و خشن ترین وقایع تاریخ قوم لک را رقم زدند .

فریا استارک نویسنده انگلیسی سفرنامه الموت میگوید: ((ناگهان دریافتم که به شیب لغزنده کنار تپه های عمودی 

مقابل دره بزرگ هرسین رسیده ایم.همینکه رو برو را نگاه کردیم باغهای هرسین را از دور مشاهده کردیم.کرم گفت از 

پیشروی معذور است واگر هرسینی ها او را ببینند به سویش تیر اندازی میکنند از او درمورد علت دشمنیش با مردم 

یک شهر سوال کردم داستانش را چنین نقل کرد.ده سال بیش من با زنی هرسینی ازدواج کردم ودر آن شهر اقامت 

داشتم نزاعی در شیخانه در گرفت و من به ضرب گلوله یک نفر را کشتم کمی بعد به خانه برگشتم و وارد رختخواب 

شدم هرسینی ها اجتماعی درست کرده و اطراف محل اقامتم را گرفتند و فریاد زنان گفتند نمیخواهند افراد چادر 

نشین در شهرشان زندگی کنند و میبایستی از هرسین خارج شوم در میان جمعیت دوستی داشتم سینه خیز خود را 

به کنار پنجره رسانید با او حرف زدم و گفتم به میان ظایفه ام برود و آنها را از ماجرا خبر دار کند.صبح زود صدای  

صفیر گلوله از تپه های اطراف به گوشم رسید.فهمیدم کاکاوندی های فامیلم در حال وارد شدن به شهر هستند. در آن 

هنگام و پیش از وقوع رویدادهای اخیر، طایفه ما در حدود هشت هزار تفنگدار داشت.سرنجام هرسینی ها که پی  

بردند افراد کاکاوند به اطراف شهر رسیده اند مثل خرگوش هر یک از گوشه ای فرار کردند.زنم اسبم را زین کرده و 

خودم به تنهایی برای دیدن افراد فامیلم به خارج از شهر تاختم و همراه آنان به همین جایی که الان منزل داریم وارد 

شدم و از آن موقع تا الان دیگر به هرسین مراجعت نکردم.)) 


بعد از این ماجراها کاکاوندها خود را آماده نبرد کردند .

پس از این صف آرایی ها یکی از کاکاوند ها به قتل رسید در مقابل شخصی به نام کاظم بگ سهرابی (کاظه دوریشل) 

یکی از هرسینی ها را کشت لذا وقوع جنگ حتمی بود.اما کاکاوندها پیش دستی کرده و درصدد حمله به هرسین 

برآمدند، به همین خاطر بزرگان ایل در شب هجده بهمن 57

 بطور پنهانی در خانه ای در هرسین دور هم جمع شدند تا به شور بپردازند، مقرر شد که فردا به شهر یورش ببرند. 

فردای آن شب یکی از کدخدا های کاکاوند به نام عباسعلی ملکی  پیشنهاد تخریب پل چهر را داد تا محور کرمانشاه_ 

هرسین مسدود گردد که 

نیروهای دولتی نیز به داد هرسینیان نرسد.غروب 19 بهمن هزاران نفر به 

شهر یورش بردند و  با چوب و چماق و تبر و هر آلتی که به دستشان می افتاد درب مغازه ها را شکستند و اموال مردم 

را غارت کردند و به هیچ کسی رحم نکردند، حتی ماموران ژاندارمری هم کاری از پیش نبردند. 

پس از آنکه جنگ تمام شد  ؛

کدخدای طایفه علی به نام حسن خان آزادی که خود در جنگ شرکت نداشت اموالی را که مردم طایفه اش غارت کرده 

بودند از آنها بازستاند و  به صاحبانشان برگرداند.

متاسفانه بعد از انقلاب عدالت در مورد عاملان این واقعه هولناک 

اجرا نشدو فقط تعداد کمی از آنها مجازات های ناچیزی را متحمل شدند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۲۲
احمد کاظمی

بسم الله الرحمن الرحیم 

ایل کاکاوند بزرگترین ایل لکستان است که گستره آن در ایران به شهرستان های دلفان، کوهدشت، هرسین، قزوین 

و... میرسد. مذهب کاکاوندها شیعه است و به زبان لکی تکلم میکنند .

ایل کاکاوند دارای هفت تیره ( طایفه )  است که عبارتند از : علی، مظفروند ( میفرن) ، غیب غلام ( خی خلام) ، 

تاجدینوند ( تارزینن)، ولد وند ( ولی ین)، باریکوند ( باریه کن)  و طایفه مراد.


زندگی مردم کاکاوند تا قبل از انقلاب اسلامی مانند سایر مناطق عشایری بصورت قبیله ای بود و همه اهالی طایفه از 

یک شخص فرمانبرداری میکردند. در این جا نام چند تن از بزرگان این ایل آورده میشود در پست های بعدی مفصلا در 

این مورد بحث خواهد شد :

1_حسین آزادی بزرگ طایفه علی 

 2_حسن خان و لطیف خان آزادی

3_عباسعلی ملکی از طایفه باریکوند 

4_شهمراد رستمی ( شهمراد ایل بگیر) 

5_الماس خان و باباخان عزیزی از طایفه غیب غلام  

6_از دیگر بزرگان این منطقه میتوان به زکی خسروی، محمود خسروی،،قاسم خسروی،نبی خسروی، نعمت الله 

کریمی ( که خوشبختانه در قید حیاتند) و... اشاره کرد.  





۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۴ ، ۰۸:۱۶
احمد کاظمی

بسم الله الرحمن الرحیم 

با سلام خدمت تمام مخاطبین به اطلاع می رساند که مدیریت این وبلاگ تمام سعی خود را در جهت معرفی فرهنگ غنی قوم لک به کار برده است. در این وبلاگ سعی بر آن است که ایل کاکاوند و مشاهیر آن بدون تعصب و تزید بررسی شود لذا از همه شما تقاضا دارم که  مطالب را دنبال کرده و ما را راهنمایی فرمایید، از همه سروران استدعا دارم به هیچ کس و هیچ طایفه ای توهین نکنند.

 اگر عکس و مطلبی که تشخیص میدهید که  باید در این وبلاگ مطرح شود به ایمیل بنده به نشانی ahmmadkazemi1345@gmail.com ارسال بفرمایید تا در صورت لزوم منتشر شود. 

با تشکر 


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۴ ، ۰۴:۵۷
احمد کاظمی